بیاید مشاعره کنیم

تا که بودبم نبودیم کسی // کشت ما را غم بی همنفسی
تا که رفتیم همه هوشیار شدن // تا که خفتیم همه بیدار شدن
قدر آئینه بدانید که هست // نه در آن وقت که افتاد و شکســـــــت

بازم ت

ترسم ای مرگ نیایی تو و من پیر شوم///آنقدر زنده بمانم که ز جان سیر شوم
میم بدید

وای باز میم

می رسد روزی که شرط عشق دلداگی ست // آن زمان هر دل فقط یک بار عاشق می شود

دال

در این زمانه که شرط حیات نیرنگ است///دلم برای رفیقان بی ریا تنگ است


ت

تو را با غیر می بینم صدایم در نمی آید // دلم می سوزد و کاری زدستم برنمی آید

دال

دلم از امدنت سرشار است////باز کوچه نشین کوچه دیدار است
انقدر تورا در انتظارم که اگر///این چشم بخوابد ان یکی بیدار است



ت بدید

تو را نادیدن ما غم نباشد / که در خیلت به از ما کم نباشد
من از دست تو در عالم نهم روی / ولیکن چون تو در عالم نباشد

دال بده..

در اگر باز نگردد، نروم باز به جایی // پشت دیوار نشینم، چو گدا بر سر راهی
ی ....

تا تو مراد من دهی،کشته مرا فراق تو**********تا تو به داد من رسی،من به خدا رسیده ام
.
.
.
بعدی "م"بده

می تپد قلبم و با هر تپشی قصه عشق تو را می جوید/////باز لبهای عطش کرده من عشق تورا می جوید




دال لطفا

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاده مسیرم که بمیرم
یک قطره آبم که در اندیشه دریا
افتادم وباید بپذیرم که بمیرم

میم لطفا

من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی / یا چه کردم که نگه باز به من می‌نکنی
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست / تا ندانند حریفان که تو منظور منی

ی بده..

یک نفر آمد صدایم کرد و رفت // در قفس بودم رهایم کرد و رفت

ت ...

MohseN همین یه دونه شعرو بلدی؟
اینو که قبلاً گفته بودی!

مرا با دوست ای دشمن وصالست / تو را گر دل نخواهد دیده بردوز
شبان دانم که از درد جدایی / نیاسودم ز فریاد جهان سوز

ز بده

نه سعید جان.من هروقت این شعرو میذارم،بعدش که نگاه میکنم میبینم که نیومده.تا حالا 3 بار این اتفاق واسم افتاده.واسه همینه چند بار اومده.

در این دنیا کسی بی غم نباشد // اگر باشد بنی آدم نباشد

دال....

دیگر نکنم زروی نادانی قربانی عشق او غرورم را-=***=- شلید که چو بگذرم از او یابم آن گمشده ی شادی و سرورم را




الف

اکنون ز تو با نا امیدی چشم میپوشم
اکنون ز من با بی وفایی دست میشویی
آیینه خیلی هم نباید راست گو باشد
من مایه رنج تو هستم راست میگویی

ی لطفا

یه کاری کن از این بیشتر نیفتم تو غم آخر*****نزار شمع حضور من یه شعله شه تو خاکستر



ر بدیــــــــــــــــــــــــــــــــــــد

باز میم

من گریزانم از این خسته ترین شکل حیات

و از این غربت تلخ

که به اجبار به پایم بستند

می گریزم از شب

می گریزم از عشق

و تو ای پاک ترین خاطره ها

همه جا در پی تو می گردم

میم....

معرفت در گرانیست به هر کس ندهند++++پر طاووس قشنگ است به کرکس ندهند


"د" بدید