جشن های ایران باستان، دلیل شکوفائی جامعه، کلیه ملتها و مردم قاره کهن و ایران باستان، روز هاي بسياري از سال را شادمانه جشن ميگرفتند، و در اين روزها با مراسمي دلانگيز و شاديآفرين، فرشتگان نيكي را تقديس و اهورامزا را ستايش ميكردند. به همين جهت است كه در اكثر كتيبه هاي ايران باستان با چنين مضاميني روبرو مي شويم، اهوارامزدا مردم را آفريد . و از خداي بزرگ و يكتا كه به شهر شادي ارزاني فرمود، سپاسگزاري شده است . تعداد جشنها در ايران بزرگ زياد و رسم براين بود كه كليه جشن را با پرستش اهوارامزدا آغاز مي نمودند. بدين معني كه پيش از شروع برنامه هاي اصلي جشن دعايي از اوستا خوانده، و سپس برنامه اصلي جشن آغاز مي گرديد . از بسياري جشنها در ايران باستان چنين پيداست كه ايرانيان براي شاديهاي زندگي ارزش فراوان قائل بودند، و طبع انساني و روح دادگري و بي زاري از خونريزي، و گرايش به راستي و درستي كرداري و مهرباني خود دليل بارزي بر طبع لطيف و شادي آفرين نياكان ما ميباشد. همانطور كه گفته شد، جشنهاي ايران باستان از دو دسته بزرگ، سالانه، و ماهيانه، تشكيل ميشد كه جشن هاي سالانه، به ترتيب درجه اهميت و برزگداشت عبارتند از:
1 ـ جشن نوروز يا جشن بهاران، که معرف حضور همه است. 2 ـ جشن مهرگان، كه از اول مهر تا 30 روز تمام جشن برپا ميكردند، اين عيد به مناسبت پيروزي فريدون بر ضحاك ماردوش است. 3 ـ جشن سده يا سدك، كه به مناسبت سپري شدن صد روز از زمستان برپا ميشد، و به نام جشن پيدايش آتش معروف است. 4 ـ جشن زايش آشوزرتشت، كه در روز ششم از ماه فروردين برپا ميشد، و روز خانواده بود، زيرا در اين روز مشيه و مشيا د مرد و زني،كه در آيين مزديستي مانند آدم و حوا ميباشند،به دنيا آمدهاند. 5 - جشنهاي گامان بار، كه در شش نوبت و هر نوبت به مدت پنج روز، يعني روي هم يك ماه در هر سال برگزار ميشده است . 6ـ جشن سيرسور، كه در روز چهاردهم دي ماه به منظور دفع آفات شيطاني، و امراض گوناگون برگزار ميشد و آن را سير سور ميگفتند. 7 ـ جشن پنجه يا پنجه درديده، كه در اواخر ماه دوازدهم برگزار ميگرديد، و براي شادي روان گذشتگان و دستگيري از مستمندان پرداخته ميشد، و با خواندن سرودهايي از اوستا، آمرزش و رستگاري نياكان خود را از اورمزد توانا مي خواستند. .
اما جشن هاي ماهيانه بدين ترتيب بود، كه چون نام هر يك از روزها با نام همان ماه همزمان، و مطابق ميشد، آن روز را جشن ميگرفتند پس در هر ماه يك روز مخصوص جشن ماهيانه بود، به جز ماه دي كه سه جشن داشتند .بنابراين، با توجه به صورت اسامي روزهاي جشنهاي ماهيانه از اين قرار بوده است:
1 ــ نوزدهمين روز در فروردين ماه ، جشن فروردينگان
2 ــ سومين روز در ارديبهشت ، جشن ارديبهشتگان
3 ــ ششمين روز خورداد ماه ، جشن خوردادگان
4 ــ سيزدهمين روز در تيرماه ، جشن تيرگان
5 ــ هفدهمين روز در امردادماه ، جشن امردادگان
6 ــ چهارمين روز در شهريورماه ، جشن شهريورگان
7 ــ شانزدهمين روز در مهر ماه ، جشن مهرگان
8 ــ دهمين روز در آبان ماه ، جشن آبانگان
9 ــ نهمين روز در آذرماه ، جشن آذرگان
10 ــ هشتمين روز در ديماه ، جشن ديگان
11 ــ پانزدهمين روز در ديماه ، جشن ديگان
12 ــ بيست و سومين روز در ديماه ، جشن ديگان
13 ــ دومين روز در بهمنماه ، جشن بهنمگان
14 ــ پنجمين روز در اسفندماه ، جشن اسفندگان
فرهنگ و تمدن درخشان جمیع مردم ايرانيان باستان، گنجينه عظيمي از هنر، انديشه، اخلاق، فرزانگي، آداب و رسوم و سنن است. آنها همواره کوشیده اند با اقدامات موثر و گوناگوني، كه اندیش مندان در جهت رفاه و تامين اجتماعي مردم اين سرزمين به عمل آوره اند، موضوعات مهم و حياتي و جشنها را در ميان مردم به بهترين نحو به اجرا در آورند. زيرا دريافته بودند، كه سر یا راز بقا و در واقع علم جامعه شناسی در جهت توسعه جامعه و بهتر زیستن، و به سوي تعالي و سر بلندی است، تا اين مهم حاصل نيايد جامعه و حكومت دوام نميآورد. بدين منظور آنان با استفاده از تمام عوامل ممكن كه شرح آنها گذشت تلاش كردند، تا حداكثر رفاه و بهزيستي و امنيت اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي و... را در جامعه به وجود آورند. علاوه بر آن كوشيدند، تا فرد ايراني را چنان پرورش دهند، كه براي جامعه عضو مفيد و سودمندي باشد و وظايف خود را در قبال ميهن به انجام برساند، و با عادت دادن كودكان و جوانان به كار هاي دسته جمعي، حس همكاري و جوان مردي را در ايشان ايجاد نموده، و در انجام وظايف اجتماعي و حفظ حقوق خود و ديگران كوشا باشند. از قوانين جمعي پيروز نمايد آن را محترم دارد، و گذشته از آن از انديشه و كردار نكوهيده در امان باشند. زيرا مي دانستند كه، دل تهي بدي جويد و دست تهي به گناه گرايد، از اين رو برماست كه ميراث فرهنگي و بزرگان گذشته، را مقدس و محترم شماريم بدينوسيله از خود بيگانگي و فرار مغزها در جامعه جلوگيري نماييم .
نوروز
نوروز، از جشنهای باستانی محدوده جغرافیایی قاره کهن، یعنی کشور های ایران، آذربایجان، افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان، قرقیزستان، قزاقستان، قفقاز و بخشهای کرد نشین کشور های، عراق و ترکیه و سوریه است که در روز اول فروردین، 21 مارس هر سال برگزار می شود. برگزاری جشن نوروز همچنین در زنگبار واقع در افریقای شرقی، که در قدیم سکونت گاه ایرانیان مهاجر بوده رواج دارد. عده زیادی فرق میان نوروز و لحظهٔ تحویل سال نو را درست نمیدانند. تعریف درست نوروز نخستین روز سال در تقویم ایرانی است یعنی یکم فروردین ماه و یا روز اورمزد از ماه فروردین. لحظهٔ آغاز نوروز درست پس از نیمه شب است و این یک لحظهٔ تقویمی است. لحظهٔ تحویل سال یک واقعه یا لحظهٔ طبیعی است و زمان آن می تواند ساعتها با لحظهٔ آغازین روز یکم فروردین فاصله داشته باشد. بنابر این، لحظهٔ تحویل سال در سراسر جهان یکیست، ولی لحظهٔ آغاز نوروز (یکم فروردین) نسبی است، نسبت به خط استاندارد زمان بین المللی، که سابقا به خط گرینویچ مشهور بود، و هنوز هم اکثر مردم آن را به همین نام میشناسند. پیشینه نوروز به باور زرتشت، ماه فروردین (نخستین ماه گاهشماری خورشیدی ایرانیان) به فره وشی (سرزندگی) اشاره دارد به اينكه، که دنیای مادی را در آخرین روزهای سال دچار دگرگونی میکند.
زرتشتیان ده-روز را برای اینکه روح نیاکان خود را شاد کنند، گرامی میدارند، ممکن است این سنت که، برخی پیش از نوروز به گورستانها میروند، ریشه در این باور داشته باشد. یک روایت در مورد خاستگاه نوروز این است که در این روز کیا خسرو، پسر پرویز بردینا، به تخت سلطنت نشست و ایرانشهر را به اوج شکوفایی خود رساند. روایت دیگر این است که در این روز ویژه (یکم فروردین)، جمشید، پادشاه پیشدادی، بر روی تخت طلایی نشسته بود، در حالی که مردم او را روی شانه های خود حمل میکردند. آنها پرتو های خورشید را بر روی پادشاه دیدند و آن روز را جشن گرفتند. در زمان های کهن، جشن نوروز در نخستین روز فروردین آغاز میشد، ولی مشخص نیست که چند روز طول میکشیده است. در بعضی از دربار های سلطنتی جشنها یک ماه ادامه داشت. مطابق برخی از اسناد، جشن عمومی نوروز تا پنجمین روز فروردین برپا میشد، و جشن خاص نوروز تا آخر ماه ادامه داشت. شاید بتوان گفت، در طی پنج روز اول فروردین جشن نوروز جنبه ملی و عمومی بود، در حالیکه طی باقی مانده ماه، هنگامی که پادشاهان مردم عادی را به دربار شاهنشاهی می پذیرفتند، جنبه خصوصی و سلطنتی داشت. جشن نوروز از آیینهای باستانی و ملی ایرانیان میباشد. جزئیات چگونگی این جشن تا پیش از سلسله هخامنشیان بر ما پوشیده است. در اوستا نیز هیچ اشارهای به این جشن نشده است. همچنین از دید مذهب و باورهای دینی ایرانیان باستان در ارتباط با این جشن اطلاعاتی در دست نیست. اگرچه مطالبی کلی در تعداد اندکی از کتابهای نوشته شده در روزگار ساسانیان درباره جشن نوروز وجود دارد.
با استناد بر نوشته های بابلیها، شاهان هخامنشی در طول جشن نوروز در ایوان کاخ خود نشسته، و نماینده گانی را از استان های گوناکون، که پیشکشهایی نفیس همراه خود برای شاهان آورده بودند می پذیرفتند. گفته شده که داریوش کبیر، در آغاز هر سال از پرستشگاه بال مردوک، که از خدایان بزرگ بابلیان بود دیدن میکرد. همچنین در حکومت پارتیان و پادشاهی ساسانیان همه ساله نوروز را با بر پایی مراسم و تشریفات خاصی جشن میگرفتند. صبح نوروز شاه جامه ویژه خود را پوشیده و به تنهایی وارد کاخ میشد. سپس کسی که به خوش قدمی شناخته شده بود وارد میشد. و سپس والامقام ترین موبد در حالی که همراه خود فنجان، حلقه و سکه هایی همه از جنس زر، شمشیر، تیر و کمان، قلم، مرکب و گل داشت، در حین زمزمه دعا وارد کاخ میشد. پس از موبد بزرگ ماموران حکومت در صفی منظم وارد کاخ شده و هدایای خود را تقدیم شاه میکردند. شاه پیشکشهای نفیس را به خزانه فرستاده و باقی هدایا را میان حاضران پخش میکرد. ۲۵ روز مانده به نوروز، دوازده ستون با آجر های گلی در محوطه کاخ برپا شده، و دوازده نوع دانه گیاه مختلف بر بالای هر یک از آنها کاشته میشد. در روز ششم نوروز، گیاهان تازه روییده شده بر بالای ستونها را بر داشته و آنها را کف کاخ می پاشیدند و تا روز 16 فروردین که به آن روز مهر می گفتند، آنها را بر نمی داشتند. روشن کردن آتش هنگام عصر یکی دیگر از رسومی بود که بین مردم در نوروز عمومیت داشت. ریشه مراسم روشن کردن آتش، توسط ایرانیان در آخرین چهارشنبه سال نیز به همین عمل ایرانیان باستان باز می گردد. ایرانیان باستان به آتش احترام میگذاشتند. آن زمان عقیده بر این بود که آتش موجب تصفیه هوا میشود. در نخستین بامداد نوروز، مردم روی یکدیگر آب میپاشیدند. پس از گرویدن به اسلام نیز این رسم بجا مانده است با این تفاوت که به جای آب از گلاب استفاده میشود.
از دیگر رسوم نوروز، حمام رفتن و هدیه کردن شکر به یکدیگر در روز ششم فروردین بود. یکی از با شکوه ترین سنتها نیز سبز کردن دانه گیاه در یک ظرف است، که به آن سبزه گویند. آیینهای نوروزی از جشنهای متعددی که در ایران باستان مرسوم بوده، یا از جشنهای اندکی که از آن عهد به یادگار مانده، هیچ یک به طول و تفصیل نوروز نیست. نوروز جشنی است که یک جشن کوچکتر (چهار شنبه سوری) به پیشواز آن می آید و جشنی دیگر (سیزده بدر) به بدرقه آن. و نماد آن انداختن سفره هفت سین است. نوروز در گذشته دارای آداب چندی بوده است، که امروز تنها برخی از آنها بر جای مانده و پاره ای در دگر گشتهای زمانه از بین رفته اند. از رسمهای بجا مانده یکی راه افتادن حاجی فیروز است. خانه تکانی از دیگر آئینهای نوروز است، ده پانزده روز مانده به نوروز (سال نو) خانه تکانی شروع میشود. در این آئین، همه وسایل خانه گردگیری و شستشو می شود و پاک و پاکیزه می گردد. چنان زوایای خانه را میروبند، که اگر تا یک سال دیگر هم آن زوایا از چشم خانم خانه پنهان بماند یا فرصت پاکیزه سازی آنها به دست نیاید، قابل تحمل باشد. وسواس برای این پاکیزه سازی تا به حدی است که در و دیوار خانه اگر نه هر سال، هر چند سال یکبار نقاشی میشود. پس از خانه تکانی، نوبت سبزه کاشتن میشود. مادران حدود یک هفته مانده به نوروز، مقداری گندم و عدس و ماش و شاهی در ظرفهایی زیبا می ریزند، و خیس می دهند تا آهسته آهسته بروید، و برای سفره نوروزی آماده گردد.
پس از شکل گیری روشهای جدید ارتباطی موج نو مانند نامه نگاری، یا شکل جدیدتر آن نامه های الکترونیکی رواج یافته، ارسال کارت شاد باش است. یک هفته پیش از آغاز سال نو، زمان ارسال کارتهای شاد باش فرا می رسد، فرستادن کارت شاد باش برای همه دوستان و آشنایان، و اقوامی که در دیگر کشورها یا شهرها زندگی می کنند، البته کاری پسندیده است، امروزه و بعد از رواج تلفن بیشتر به یک تلفن برای گفتن تبریک سال نو پس از تحویل سال بسنده میکنند. دید و بازدید رفتن تا پایان روز 12 فروردین ادامه دارد. اما معمولاً در همان صبح نوروز به دیدن اقوام نزدیک، مانند پدر و مادر، پدر بزرگ و مادر بزرگ، پدر و مادر زن یا شوهر، عمه، عمو، خاله، دائی و… میروند. روز های بعد نوبت اقوام دورتر فرا میرسد، و سر فرصت به دیگر اقوام و دوستان سر می زنند و دیدارها تازه می کنند. حتی اگر کسانی در طول سال به علت کدورتهایی که پیش آمده از احوال پرسی یکدیگر سر باز زده باشند، این روزها را فرصت مغتنمی برای رفع کدورت می شمارند و راه آشتی و دوستی در پیش می گیرند. آنجا که مدارس در ایام نوروز تا 14 فروردین تعطیل است، فرصت خوبی برای سفر کردن به دست می آید. پس گروه کثیری از مردم به شهرهای دیگر، و نقاط خوش آب و هوای کشور که در ایام نوروز از آب و هوای معتدل، برخوردار است، سفر میکنند. اما این سفرها نیز خالی از دید و بازدید نیست. مردم به دیدار یکدیگر میروند و دیگران را به شام و ناهار دعوت میکنند. سفرهای زیارتی نیز که از دیرباز مرسوم بوده، همچنان رونق دارد. به این معنی که عده زیادی شب عید به قم یا مشهد میروند، و پس از یکی دو روز به خانه و کاشانه خود باز میگردند.
دیگر آیین ها آداب و سنن مربوط به نوروز که در گذشته بیش از امروز بوده است. تا چند دهه پیش در برخی نواحی ایران، نوروز خوانی مرسوم بوده است. در گیلان و مازندران و آذربایجان، از حدود یک ماه پیش از فرارسیدن نوروز، کسانی در روستاها راه می افتادند و اشعاری در باره نوروز می خواندند. اشعاری که بنا بر تعلقات مذهبی شیعیان با مضامین مذهبی آمیخته بود و ترجیع بند آن چنین بود: باد بهاران آمده، گل در گلستان آمده / مژده دهید بر دوستان، …این پیکهای نوروزی، در مقابل نوروزی خوانی از مردم پول یا کالا میگرفتند، و سورسات نوروزی خود را جور میکردند. تا چهل پنجاه سال پیش به راه انداختن میر نوروزی نیز یکی از آئینهای رایج بوده است. داستان میر نوروزی این است که در پنج روز آخر سال اداره و فرمانروایی شهر را، به فردی از پائین ترین قشرهای اجتماعی می سپردند، و او نیز چند تن از مردم عوام را به عنوان خدم و حشم و عامل خود انتخاب میکرد، و فرمانهای شداد و غلاظ علیه ثروتمندان و قدرتمندان میداد. آنها نیز در این پنج روز حکم او را کم و بیش مطاع میدانستند، و تنها در موارد پولی به چانه زدن می پرداختند. پس از آن پنج روز نیز میر نوروزی مطابق سنت از مجازات معاف بود، و هیچ کس از او بازخواست نمیکرد، که چرا در آن مدت پنج روز چنین و چنان کرده است.
سپندارمذگان
منم زاده سپندارمذ گان ، به پاسداشت آیین ایرانی نه والنتین غربی ،، ایران باستان، از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق داشتند. در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با 29 بهمن، یعنی تنها ۳ روز پس از روز والـنـتـاین فرنگی. این روز«سپندارمذگان» یا «اسفندارمذگان» نام داشته است. در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب میکردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. بهعنوان مثال روز اول « روز اهورامزدا»، روز دوم، روز بهمن ( سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی «بهترین راستی و پاکی» که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی «شاهی و فرمانروایی آرمانی» که خاص خداوند است، و روز پنجم « سپندار مذ» بوده است. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق میورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان میدهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندارمذگان را بهعنوان نماد عشق می پنداشتند.
در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی میشده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن میشد، جشنی ترتیب میدادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلاً شانزدهمین روز هر ماه مهر نام داشت و که در ماه مهر، «مهرگان» لقب میگرفت. همین طور روز پنجم هر ماه سپندارمذ یا اسفندار مذ نام داشت، که در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشنی با همین عنوان می گرفتند. سپندارمذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه میدادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می کردند. ملت ایران از جمله ملت هایی است، که زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است، و به مناسبت های گوناگون جشن میگرفتند، و با سرور و شادمانی روزگار می گذرانده اند. این جشن ها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگی، خلق و خوی، فلسفه حیات و کلاً جهان بینی ایرانیان باستان است. انوش راوید
روز والنتاین
در داستانی ساختگی و بدون تحلیل جامعه شناسی سپندارمذ گان ملت ایران بزرگ را روز والنتاین، (روز عشاق و یا روز عشق ورزی) نامیده اند. این روز را مصادف با 26بهمن ( 14 فوریه )، در بعضی فرهنگها که روز ابراز عشق است مانند بسیاری چیزها از ایرانیان گرفته اند. این ابراز عشق معمولاً با فرستادن کارت والنتاین به صورت ناشناس انجام میشود. سابقهٔ تاریخی روز والنتاین به جشنی که به افتخار قدیس والنتاین در کلیساهای کاتولیک برگزار میشد، باز میگردد. در سده سوم میلادی که مطابق میشود با اوایل شاهنشاهی ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده است، بنام کلودیوس دوم. کلودیوس عقاید عجیبی داشته است از جمله اینکه سربازی خوب خواهد جنگید که مجرد باشد. از این رو ازدواج را برای سربازان امپراتوری روم قدغن میکند. کلودیوس به قدری بی رحم وفرمانش به اندازهای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت. اما کشیشی به نام والنتیوس (والنتاین)، مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری میکرد. کلودیوس دوم از این جریان خبردار میشود و دستور میدهد که والنتاین را به زندان بیندازند. والنتاین در زندان عاشق دختر زندانبان میشود. سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق، با قلبی عاشق اعدام میشود. بنابراین او را به عنوان فدایی و شهید راه عشق میدانند، و از آن زمان نهاد و نمادی میشود برای عشق!
لازانيا
آيا مي دانيد خوراك لازانيا غذايي است، كه ايرانيان باستـــان آن را ابداع كردند! سرگذشت اين خوراك ايراني و نحوه گزيدن نام آن در تاريخ اينــگونه به نگارش آمده: حامي جان،يكي از پادشاهان سلسله هخامنشيـــــان بود كه داراي سه فرزند دختر به نامهاي ليلا ، زيبا و پنيا بود. گستره ايران زمين در هنگام حكمرانيش، از شرق تا چين و از غرب تا اسپانيـا و از شمال تا روسيه و از جنوب، كل كشور هاي حوزه خليج( هميشه فارس) را دربــر مي گرفت. هر هنگام كه حامي جان بردشمنان اين مرز و بوم پيروز مي گشت، به دستـور او تمامي ايرانيان در جشن و پايكوبي بودند، و از بهترين خوراكي ها تنـــــــاول مي نمودند. در يكي از جنگها ، سپاهيان امپراطوري يونان به ايران يورش آورده و پس از تحمل خسارات جبران ناپذير مجبور به عقب نشيني شدند، و تعدادي از يونانيان نــيز در بند قرار گرفتند، كه در اين بين ، سه پسر فرمانرواي يونان نيز ديده مي شدند. دختران پادشاه هنگامي كه اين سه پسر را ديدند از پدر خود درخواست آزادي آنان را نمودند. پادشاه براي دختران خود پيش شرطي را تعيين كرد. آنان مي بايست هر سه با هم غذايي را طبخ نمايند كه تاكنون ابداع نشده بود، و اگر از عهده اين كار بــر مي آمدند، فرزندان فرمانرواي يونان آزاد مي شدند. جالب اينكه دختران پادشاه با سرافرازي از عهده اين كار برآمدند. و بــراي نام گذاري اين غذا از همه ايرانيان دعوت به همكاري شد. از ميان مردم، كشاورزي بر خواست و رو به پادشاه گفت: نام اين غذا را لازانيا كه برگرفته از نام فرزندان پادشاه است پيشنهاد مي دهم. پيشنهاد آن كشاورز پذيرفته شد و به پاس اين مهم، حكمراني ولايت عراق و اسپانيا را به او دادند.
ليلـا زيبا پنيا
جشن اسفندگان، جشن بانوان
یکی از جشن های قدیمی ایرانی که در سال های اخیر بیشتر مورد توجه قرار گرفته جشن اسفندگان است، که در آستانه سال نو در روز اسفند از ماه اسفند (پنجم اسفند) بر پا می شده، اما آگاهی های کاملی از این جشن به جای نمانده است. بسیاری از جشن های ایرانی با امثال خود در قاره کهن شباهت کامل دارند، و می بایست رد تاریخی آنها را از مرکز قاره یعنی ایران و سپس تمامی قاره کهن جستجو کرد. اختلاف وضعیت آب و هوایی مناطق عرب نشین اختلاف های رفتاری تاریخی در بسیاری موارد را موجب شده است، ولی اثرات همانند در این مناطق یافت می شود.
جشنی بهاری ویژه دختران و بانوان بوده، آنها دسته های گل به دست می گرفتند، خود را می آراستند و در طول روز کوچه و خیابان را در اختیار می گرفتند، به پایکوبی و افسانه گویی و شادی می پرداختند، و جشن را برگزار می کردند. برخی این جشن را ویژه عروسان نا دیده شوی یعنی دختران شوهر نکرده دانسته اند، که در هر نو بهار به کام دل شادی می کردند و جشن می گرفتند. در این جشن مردان به زنان بخشش می کردند، و آن را مرد گیران می نامیدند، چون زنان از مردان آرزوها می خواستند. در پایان آن روز رفتن به آتشکده برای توبه از گناهان کرده یا نا کرده نیز جزو برنامه این جشن بود. به نظر می رسد جشن ویژه بانوان همزمان با جشن فرخندگی باروری زمین با اسفندگان هم ریشه است، و نیز با بسیاری از جشن های بانوان اروپایی و مسیحی و ارمنی یکسان می باشد.