دختر: عسیسم؟ عجقم؟! خوجملم واسه ولنتاین چی چال قلاله بکنیم؟
پسر: قراره باهم فارسی کار کنیم
خانمی به آشپز خانه رفت و دید همسرش با یک مگس کش اینطرف و آنطرف میچرخد.
پرسید : چیکار میکنی؟
همسرش پاسخ داد : مگس شکار میکنم!
چند تا کشتی؟
پنج تا، سه مذکر و دو مونث!!
همسرش با تحیر پرسید : چجوری جنسیتشونو فهمیدی؟
شوهرش گفت : آخه سه تاشون روی شیشه خالی آبجو بودن و دو تا روی تلفن!!
مرد کلمه را کشف کرد و مکالمه را اختراع کرد.
زن مکالمه را کشف کرد و شایعه اختراع شد!
مرد کشاورزی را کشف کرد و غذا اختراع شد.
زن غذا را کشف کرد و رژیم غذایی را اختراع کرد!
مرد دوستی را کشف کرد و عشق اختراع شد.
زن عشق را کشف کرد و ازدواج را اختراع کرد!
مرد تجارت را کشف کرد و پول را اختراع کرد.
زن پول را کشف کرد و «خرید کردن» اختراع شد!
از آن به بعد مرد چیزهای بسیاری را کشف و اختراع کرد.
ولی زن همچنان مشغول خرید است!
حدیث لری :
هرکس به والدین خود احترام بگذارد مثل این است که به پدر و مادر خود احترام گذاشته !
اینقد فحش به عمه ندین ، اون دنیا باید جواب پس بدین
اصلا حدیث هم داریم که “عمه یتسائلون” یعنی در مورد عمه ها سوال میشه !
۲ تا زن توی اتوبوس برای یک صندلی خالی دعواشون میشه
راننده میگه اونی که مسن تره بشینه روی صندلی
هر ۲ تا زن به هم نگاه کردن و صندلی خالی ماند !
جواد خیابانی از نیروی انتظامی عاجزانه درخواست کرد که
از این به بعد اگه فاحشه گرفتن نگن زن خیابانی !
لطفا دقت کنین بچه ها
چرا می گویند ” فیلسوف ” و نمی گویند ” گاوسوف ” ؟!
چرا می گویند ” پیراهن ” و نمی گویند ” جوان اهن ” ؟!
چرا می گویند ” اتوبوس ” و نمی گویند ” اتوماچ ” یا ” جاروبوس ” ؟!
چرا می گویند ” خداحافظ ” و نمی گویند ” خداسعدی ” ؟!
چرا می گویند ” اتومبیل ” و نمی گویند ” اتومکُلنگ ” ؟!
چرا می گویند ” ماشین ” و نمی گویند “شماشین ” ؟!
چرا به طراح چنین سوالاتی می گویند ” دیوانه ” و نمی گویند ” غول آنه ” !؟
اون احمقی که قراره مخ دخترمو 25 سال دیگه بزنه شاید الان مث منگلا خوابیده، پستونک تو دهنش، پوشکشم خیس کرده
اه اعصابم خرد شد/ مگه نبینمش )))):
در قطار مرد جوانی از همسفر سالمندش پرسید: ساعت چند است؟
- از نگهبان بپرس
- می بخشید من قصد ناراحت کردن شما را نداشتم و...
-ببین جوان... اگر مودبانه جواب بدهم، سر صحبت را باز می کنی، از من می پرس به کدام شهر می روم و خانه ام کجاست و چه کاره ام... وقتی بگویم چه کاره ام... خواهی گفت که هرگز محل زندگی مرا ندیده ای و من از روی ادب تو را به خانه ام دعوت می کنم در خانه ام دخترم را می بینی و عاشق او می شوی و از او خواستگاری می کنی...
بگذار از همین حالا آب پاکی روی دستت بریزم وبگویم: من نمی گذارم دخترم با مردی ازدواج کند که از مال دنیا یک ساعت هم ندارد!
بسیجیه سوار تاکسی میشه
به راننده میگه : این رادیو را خاموش کن ، چون در مذهب ما شنیدن موسیقی حرام است...
بعد اضافه میکنه که :
درزمان پیغمبررادیو و موسیقی نبود، مخصوصا" موسیقی فرنگی که مال کفار است.
راننده رادیو را خاموش میکنه، تاکسی را متوقف میکنه و درب تاکسی را باز میکنه ...!
... بسیجیه میپرسه : چرا ایستادی؟؟
راننده میگه : در زمان پیغمبر تاکسی نبود!!! شما بفرمایید پایین منـتظر شتر بشید...
دختر تهرونی به دوست پسر ترکش اس میده میگه:خونه خالیه منم تنهای تنهام
ترکه جواب میده قران بخون از هیچیم نترس
لره نامزدشو میبره بلال بخورن یکی از بلال هارو برمیداره نشون نامزدش میده میگه:
قدرت خدا رو میبینی این در زمان پیغمبر اذان میگفته
ميدوني چرا قزوينيا خوشبختن؟ چون خوشبختی جرات نداره بهشون پشت کنه
گفتگوى يك مرد 95 ساله با من :
-روز به خير چه كارى ميتونم براتون انجام بدم؟
- مى خواستم خودمو بيمه صحى كنم
- ببخشيد مگه چند سالتونه؟!
-95
-( نازى بچم چه به خودش اميدواره )
تو اين سن چرا ميخاين خودتونو بيمه كنين؟
-خوب اخه ميخوام با پدرم بريم خارج شما كه ميدونين اينجور مواقع ادم بايد مجهز بره!
-(جانممم پدرت؟!؟ ) مگه پدرتون چند سالشه؟!
- فردا ميشه 125 ساله
-اها خدا حفظشون كنه ، حالا چرا ميخواين برين خارج؟
- به ديدن پدربزرگم
(يا حضرت فيل چشام داره از حدقه در ميادد) ببخشين چى گفتين؟!؟ گوشام خوب نشنيد فرمودين پدربزرگ؟! چند سالشونه؟؟
- 145
- خوب خدا ايشونم نگهداره ، حالا چى كار ميكنن؟
- قراره عروسى كنه ، ما هم داريم ميريم عروسيش
-( واااى پنجره كووو ميخوام خودمو پرت كنم، مرى خدا بكشتت ببين چه روزى رو بايد ببينى)
بله؟!؟!؟!؟؟؟؟ با اين سن و سال چرا ميخوان عروسى كنن؟!؟
-ميخواين باور كنين ميخواين نه اما مادر پدرش اونو به اين ازدواج مجبور كردن!
یک مرد مجرد برای هضم دلتنگی هاش گریه نمی کنه
.
.
.
.
.
.
میره میشینه PES 2012 بازی میکنه
تبلیغ 2 سال دیگه ی کانون فرهنگی آموزش
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نفر سوم کنکور دکتری :
من از دوران جنینی در کانون ثبت نام کردم !
نفر دوم کنکور دکتری :
قبل از ازدواج پدر مادرم در کانون ثبت نام کردم !
نفر اول کنکور دکتری :
من از موقعی که موز بودم در کانـــون ثبت نام کردم!
گاز معده چیست؟
******
از نظر دخترا: یکی از مشکلات هضم غذا.
از نظر پسرا: منبع بی پایان سرگرمی، اظهار وجود و همبستگی با مردان دیگر!
دوتا بچه داشتن به هم صحبت میکردن... یکی میگه شنیدم یکی از راه های پول درآوردن اینه که بری از رازهای مردم خبردار شی و پول دربیاری!! ) دومی از جاش میپره و میره سراغ باباش...
بچه : بابا من از راز تو خبر دارم!
پدر : اوه.. بیا این 10 تومنو بگیر و به مامانت چیزی نگو!!!
بچه خوشحال دوید پیش مادرش...
بچه : ماان من از راز تو خبر دارم!
مادر : وای... بیا این 15تومنو بگیر و به بابات چیزی نگو....
بچه شاد از موفقیت رفت پیش عموش...
بچه : عمو من از راز شما خبر دارم !
عمو : پس بدو بیا بغل بابات پسرم!!!!
کاربرد "یا ابوالفضل"در شهر های ایران:
اصفهان:هنگام ورود مهمان
اردبیل:هنگام بلند کردن اجسام سنگین
شیراز:موقع سر کار رفتن
لرستان:به جای ترمز کردن
قزوین:هنگام بستن بند کفش
تهران:موقع دیدن دختر خوشگل
کرمان:هنگام گرون شدن تریاک
رشت:موقع باز کردن در کمد!!!
زمان ما هر مامانی برا خودش گشت ارشاد بود ... یعنی اونطور که ما با دوست دخترمون رمزی حرف میزدیم , شهید همت با قرارگاه نمیزد !!!
کلاهک هسته اى ، تجـــــــــــاوز ، نابودی 2012، زلزله ، سيل و... هیچکدام به اندازه چندتا میس کالِ مامانت ، ترسناک نیست...!
مامانم اومده رو والم نوشته :
اگه شام قرمه سبزی میخوای لایک کن
اگه خورشتِ مرغ میخوای کامنت بزار ((((:
یه روز یه آفریقایی و یه ترک یه چراغ جادو پیدا میکنن دستشونو کیشدن رو چراغ یه غوله در اومد
ازشون پرسید چه آرزویی دارید؟افریقایی گفت من آرزو میکنم سفید بشم غوله یه فوت کرد آفریقایی
سفید شد.از ترکه پرسید چه ارزویی داری ترکه گفت من ارزو دارم این افریقایی سیاه شه
از دختره پرسیدم با کدوم Browser با اینترنت داری کار میکنی؟
سافاری؟ اکسپلورر؟ اپرا؟ فایرفاکس؟ …
میگه با اون که اولش گوگل رو باز میکنه
کاش مي شد واسم خاستگار ميومد بعد من مي گفتم:شما اومديد منو بگيرين؟
اونا هم مي گفتن:بله!
بعد من مي دويدم و داد مي زدم:اگه مي تونيد منو بگيريد...اگه مي تونيد منو بگيريد...
بازي مي کرديم کلي هم دور هم خوش مي گذشت(((:
خواهرزاده م از مهد اومده میگه: شعر برات بخونم؟
میگم : بخون عزیزم!
شروع کرده :
دخترای لاله زار خوشگلاشون، تیغ می کشن به پر و پاهاشون، آدم میمیره براشون! آدم میمیره براشون!
میگم : اینو کی بهت یاد داده؟
میگه : خانم مومنی (مربیشون) نیومده بود امروز، آقا جمال (راننده) باهامون کار کرد ..!