دوستش دارم

دلم تنگ است، نميدانم ز تنهايي پناه آرم كدامين سوی .



پريشان حالم و بي تاب مي گريم و قلبم بي امان محتاج مهر توست .



نميدانی چه غمگين رهسپار لحظه های بی قرارم من به دنبال تو همچون كودكی



هستم ومعصومانه می جويم پناه شانه هايت را كه شايد اندكی آرام گيرد دل.



دلم تنگ است وتنهايي به لب می آورد جانم بيا تا با تو گويم از هياهوی غريب



دل كه بی پروا تلنگر ميزند بر من و می گويد به من نزديك نزديكی به دنبال تو ميگردم ،



به سويت پيش می آيم ، چه شيرين است پر از احساس يك خوشبختی نابم ...

وحید میگماااااااااااااااااااااااااااااااا !!!!!!!!!!!

بی جنبه حرف تو دهنت نمی مونه هااااااااااااااااااا

بی جنبه آره !!!!
بااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشه
پس خودت خواستی داش وحید !

مصطفی دادا بیا صلح کنیم
چقد می گیری حرف نزنی داداش

نه داداش این مشکلات دیگه با رشوه حل نمیشه
خب داش امیر قضیه از این قراره که یه روز من به وحید ..........
وحید میگمااااااا !
من اعصاب ندارم !

وای خدااااااااااااااااااااا

از چه قرار مصطفی بگو دیگه

داش امیر به موقعش الان زوده خب یه خورده صبر داشته باش

وحیــد

کیو دوست داری؟

وحید بگم بهشون ؟؟؟؟؟

پــــــــــــ♥روآز نوشته است:

وحیــد

کیو دوست داری؟

بذازید من بگم
وحید نمیخواستم بگم ولی دیگه...
وحید سالهای ساله که عمه ی منو میخواد!

البته بستگی داره عمت چند سالش باشه آ

M0h3N نوشته است:

عشق که سنو سال نمیشناسه پرواز
وحید دیگه عاشق شده رفته
دلباخته

موافقم شدیــــــــــــــــد

محسن اسم عمت چی بود !!!

ای بابا هنوز درگیرید

داداش دیگه قضیه رو ناموسی نکن
الآن وحید غیرتی میشه هااااااااااا
حالا از ما گفتن بود

محسن به دیوید بگم

اه اه دیگه حرفشو نزن دادا

باش داداش مشکلی نداره ولی وحید دلش پیش عمه شما گیر نیست !
اون عمه ی ما رو میخواد که اسمش لیلا ست !!!!!!!

واااااااااااااااااااااای
این لیلا رو هستم باهات شدید داش مصطفی
همون جریان تلفنه دیگه؟