بعضی از عزیزان می گویند، کوروش بزرگ از ما نیست یا هست، و حتی می گویند فقط برای پارسی ها می باشد. کوروش برای یک ملت نبود، کوروش با نجات قوم بنی اسرائیل از اسارت بابل، در واقع به دوره 6 ـ 7 هزار ساله ای که پادشاهان چون خدا بودند، پایان داد. چند هزار سال بود، شاه ها مردم را می کشتند و چشم در می آوردند، و بت ها می ساختند. ولی ذات تکامل اجتماعی بشر اجازه نمی داد، که این مسیر قرنها ثابت باشد، و تا ابد ادامه داشته باشد. بنابر این تقاضای وجودی بشر و روشنفکر های آن زمان، در کوروش گرد آمد و خواسته یا نا خواسته، جهان را آماده پذیرش دین هایی خدایی جدید می کرد. باید گیتی تکانی می شد، به شرق و غرب می رفتند فرعونها را به زیر می کشیدند. انسان داشت تحولی در سیر تمدن را تجربه می کرد، معابد گذشته را آتش زدند و نابود کردند، و یا نیمه کاره رها نمودند، کار سازی این دوره جدید برای تمدن دینی، یکصد سال بود، و پیامد آن تا دو هزار سال بدرازا کشید.
تا بحال آنچه از سلسله هخامنشیان خوانده ایم، کرونولوژی آن دوران بود، و تقریباً در هیچ جا تفسیر های دینی و اجتماعی نبوده. در وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران، توضیحات متفاوتی خواهید دید، که بر اساس دانایی قرن 21 و ذهن های نوین تاریخی و سبک کار تاریخ نویسی ایرانی می باشد.
کوروش از آن همه جهان است، کوروش دین های خدایی را از زندان نابونائید یا بخت النصر، حکومت بابل آزاد کرد، و با اعلامیه کوروش، گفته شد که فصل دیگری از تاریخ اجتماعی بشر آغاز گردیده است. باید دید در این اقدامات کوروش چه نیرو هایی تاثیر داشتند، نیروهای خدایی و غیبی، دانایانی از میان بردگان بنی اسرائیل، یا از اطرافیان، یا نیرو هایی یا دانشمندانی از پارس یا ماد، پارت یا تاز. آنچه که از سابقه زندگی کوروش میدانیم، می توانسته برای این مهم تاثیر داشته باشد. قبل از حرکت کوروش بزرگ، جنگها و برخورد ها و آدم کشی ها برای سر یا خواسته پادشاهان بود، ولی بعد از این حرکت تاریخ ساز تا ابتدای بورژوازی در ساختار های تاریخی اجتماع، جمع شدن ها، یکی شدن ها، جنگها و برخوردها و آدم کشی ها برای دینها بود. تا قبل از کوروش شاهان بی واسطه خدا بودند، ولی بعد از آن، و در دوره دو هزار ساله دینها، حاکمان با آویختن صلیب و رنگ، واسطه مردم با خدا شدند.
کوروش بزرگ باعث شد دین خدا از زندان دین شاهان در آید، و سریع توانست طی یک قرن معابد پادشاهان، که می پنداشتند ذاتاً خدا هستند از جا کنده شود. ولی این هخاها که پیش قراول نجات بشریت بودند، و در واقع جغرافیای چهار سویی ایران این مهم را بعهده آنان گذاشته بود، برنامه ای و راهی برای ادامه داشتند. شاید چون امکانات نبود، و بطور علمی درکی از رشد و تکامل نمی دانستند، نمی توانستند کار و برنامه ای گرد آورند. بدین جهت تا ظهور منجی هایی از دین های جدید، این دوره تمدن نیازمند واسطه هایی بود، مانند، میترا و زرتشت، مانی و مزدک، که پیش زمینه قانون ها دین های آسمانی و فکری، برای طی مسیر دو هزارساله آماده شود. باید توجه داشت، هیچ تمدنی و هیچ فرهنگی بدون وجود، دلایل و فاکتور های جغرافیا ـ تاریخ شکل نمی گیرد.
آیا از جامعه شناسی تاریخی در زمان کوروش بزرگ، بدور از دروغ های تاریخی چیزی می دانید؟
تکرار سفارش انوش
وبلاگ انوش راوید برای عزیزان علاقمند به تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران است، که به آن اهمیت می دهند، و در جهت برداشت دروغها از تاریخ ایران گام بر می دارند. هم میهنان عزیزم در وبلاگ هایشان نشان دادند، که شایستگی فراتر از هر تصوری را دارند، در نوشته های آنها، روز بروز سطحی نگری کمتر شده، و با ادبیات علمی، فراز و نشیب ها را خوب می شناسند، که این می تواند جامعه شناسی نوین ایران را به تصویر بکشد. روز بروز به تعداد جوانان با هوش دارای ذهن پویای تاریخی، با توانایی سبک تاریخ نویسی ایرانی افزوده می شود.
انگشت شماری که توانایی مطالعه وبلاگ انوش راوید را ندارند، بی دلیل در نظرات ناسزا می نویسند، و کلمات زشتی بکار می برند، که می دانم از ایرانی عزیز نمی باشد. مانند: جیره خوار حکومت و یا دشمن ایران، و ناسزا های زشت می نویسند، آنها اندکی از آزادی اندیشه و قلم نمی دانند، و کمترین دانش فرضیه های علمی ندارند. اینان در میان کل نظرات رسیده کمتر از یک درصد می باشند، از آنها توقع بیش از این نمی رود، چون قادر به خواندن و درک وبلاگ نیستند، از روی احساسات پوچ و یا مزدوری می نویسند. یکی دو نفر هم که مرا تهدید می کنند، بی دلیل زحمت خود زیاد کرده و بی فایده است. در هر صورت من در خدمت عزیزان جهت برداشت دروغ های تاریخی هستم، فقط یک گام فاصله است تا اینجا.
همانطور که در مقاله قرن سنت گریزی نوشتم، هر شخص باید در جهت دانش و حرفه خود حرکت کند، و کار فرهنگی خودش را در دنیای دمکراسی دیجیتال، بخوبی و روشنی پیگیری نماید. جوانان عزیز باید به توانایی خود برای کشف حقایق علمی تاریخ پی ببرند، و ایمان فراوان داشته باشند که می توانند، و از تکرار داستان های دروغی ساده لوحانه دشمنان خود داری کنند، که کاری بسیار نا شایسته است. تکرار کنم ساده نباشید، و اغفال ترفند های دشمنان نگردید، هر گونه کوتاهی مورد سوء استفاده استعمار نو و دشمنان برای تفرقه و جدایی و نیست در جهان شدن خواهد بود. آنهایی که برای ما تاریخ دروغی نوشته اند، خیلی بی سواد و مغرض بوده اند، از دروغ های آنها نهراسید، با دست توانا و معرفت خاص ایرانی به دروغ های الکساندر و مغول و غیره بگوید: نه، نه. آنها می خواهند ما نتوانیم از حقوق تاریخی ایران دفاع کنیم، و بگویند، ایرانی ها ترسو و شکست خورده بودند! بی تاریخ و اصل و نسب بودند! خیال و تصوری باطل و احمقانه تر از دروغ های شان را دارند.
تحولات در جهان قرن 21 به سرعت می گذرد، و هر روز شاهد مسائل جدید علمی و اجتماعی و غیره هستیم، بنا بر این اندیش مندان در بخش تاریخ و جامعه شناسی تاریخی، مسئولیت سنگین رساندن آگاهی صحیح را بعهده دارند. نباید وابسته به دانش اندک گذشته، و چند اثر بجای مانده باشیم، که معلوم نیست واقعی و درست می باشند، در اینجا توضیح داده ام. گستردگی حرکت های مختلف جهانی، در تمام بخشها را باید جدی گرفت، و با نگرشی اصولی از باز نگری تاریخ باز نماند، ندانستن واقعیتها باعث شکست و ناکامی غیر قابل جبران می شود. در شرایطی که جهان و اطراف ما به ارتش های مختلف با سلاح های خطرناک مجهز هستند، و با دانش جعلیات و رجزخوانی و معرکه گیری تاریخی برنامه های شوم سرنوشت سازی دارند، ما باید واقعیت های تاریخی و جغرافیایی را بدور از دروغها خوب بشناسیم، و از آنها نهراسیم و نگران نباشیم. در حقیقت با دانستن واقعیتهاست، که می توان بهترین برنامه ریزیها را برای آینده نوین داشت.
تعدادی از عزیزان هم میهن، ندانسته در وبلاگ ها و نوشته ها و گفته های خودشان، از قهرمانان کاغذی داستان های دروغ های تاریخی دشمنان ایران، به عنوان قهرمان و کبیر نام می برند، مثلاً می گویند اسکندر مقدونی کبیر! امیدوارم هر چه زود تر با مطالعه وبلاگ انوش راوید بخود آیند، و خون شهیدان و فدا کاران ایران بزرگ در طول تاریخ را بیاد بیاورند. بعضی از اساتید و گویندگان و مجریان، در دروغ های تاریخی غرق شده اند، و نمی خواهند واقعیتها را بپذیرید، وظیفه جوانان با هوش ایرانی است که به آنها کمک کنند، تا بسوی واقعیت های تاریخی بروند. آنها می توانند با مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید، حرکت نوینی را آغاز کنند، و به میهن و ملت بزرگ و زیبای ایران باز گردند. آن عده ای که همچنان داستان های دروغی دشمن و استعمار و امپریالیسم، را باور دارند، و عوامل آنها را قهرمان و کبیر می گویید، باید از ملت عزیز ایران شرمنده باشند.
نفوذی های دشمن با دروغ هایشان، می خواهند جوانان قدرتمند ایران عزیز را، از تاریخ و سرگذشت شیرین خود سرخورده کنند. آنها می دانند وقتی ملتی به تاریخ و سرگذشت خود بی اعتنا و یا سرخورده شد، بدین ترتیب به راحتی می توانند به آن ملت القاء کنند، که ریشه خوبی ندارند، و سپس در ادامه خواسته استعماری شان، آن ملت بی تاریخ شده را چون درخت بی ریشه، براحتی جا بجا کنند و تکه نمایند. دشمنان ملت بزرگ ایران بدین ترتیب بر اسب مراد خود سوار می شوند، و در ادامه تاریخ استعماری، آنها بیش از پیش خواهند تاخت. ولی آنها کور خوانده اند، انوش مچ آنها را می گیرد و افشا می کند، در این راه جوانان با ذهن پویای جغرافیا ـ تاریخ در ایران فراونند. در دوره اینترنت به سادگی می توان به افشا گری تاریخی دست زد، ولی دشمنان هم بی کار نمی نشینند، و می گویند که انوش توهم دارد، و همه چیز را دروغ می گوید، و شکستها و بدبختی های تاریخی ایران را ساخته و پرداخته استعمار و دشمن می داند. عزیزان این آخرین فکر آنها برای دفاع از دروغها و حفظ نوکران نشان است، که خود نشان دهند پوچ بودن تاریخ ها و قهرمانان ساختگی آنهاست.
تاریخ و برنامه های کلی
تاریخ و تاریخ اجتماعی زیر بنای فکری و تحلیلی، تمام تئوریسین ها و برنامه نویس های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی است، اگر آنها از تاریخ بدرستی ندانند، در برنامه ریزی هایشان اشتباه عمده می کنند. مانند هیتلر که به دنبال آریایی ها جهانی را به کشتن و ویرنی داد، صدام برای تکرار جنگ قادسیه، کشتار و خرابی راه انداخت و خودش نابود شد. آمریکا که می پنداشت اسکندر مقدونی و چنگیز مغول چه راحت به افغانستان و عراق پیروز شدند، آمد و کشتن ها راه انداخت و اقتصاد جهان را به نابودی کشاند، و هزاران هزار مثال دیگر. امروز همین اشتباه در داده های تاریخی، که در ذهن خود آگاه و نا خود آگاه تیوریسین هاست، دارند با پاکستان بازی می کنند، شمال آنرا بمب باران کردند تا مسلمانان را تحریک کنند، و به حرکت علیه دولت مرکزی آن کشور بر انگیزانند، و دولت آن کشور را با ترفند ضعیف کرده تا شیعه و سنی بازی در منطقه راه بیاندازند. برای تکرار هیاهو های تاریخی، مانند امویه و عباسی و محمود غزنوی، می پندارند که می توانند عربستان را وزنه ای حساب کنند، و این طرف با ندانستن تاریخ واقعی بازی ساده تری را پیش گرفته است.
انگشت شماری در باور دروغ های تاریخ اصرار دارند، و پا فشاری می کنند، که اسکندر مقدونی و چنگیز مغول و اعراب بیابانی، به ایران حمله کرده و در ایران بزرگ کشتار کرده. می خواهند بگویند و باور داشته باشند، که مبارزان تاریخ ایران تروریست و حشیشی نامیده شده اند، و یا قهرمانان ایران را در اندازه زیاد و بدی، رو در روی یکدیگر قرار داده اند، و آنها را کوچک شمرده و ملت را خیانت کار گفته اند، مانند بابک خرم دید و افشین و بسیاری دیگر. این انگشت شمار مانده در داستان های تاریخی، نمی توانند اندکی تحلیل کنند، که برای اولین بار چه کسی دروغ های تاریخی و پرت و پلا ها را گفته، و چرا چنین نوشته اند، نقش دشمنان ایران و استعمار و امپریالیسم در این میان چه بوده. یکی از همین انگشت شمار ساده دل گذشته خواه به من نوشته: یاوه می گویی و سفسطه می کنی ما درباره تاریخ ایران خیلی زحمت کشیده ایم. انوش راوید هم می گوید شما اندک زحمتی نکشیده اید، دروغ های بی پایه اساس و بدون مدرک تاریخی را، که چون داستان و افسانه برای ایران بزرگ نوشته اند، از روی دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ تکرار کرده و رونویسی کرده اید. حتی نتوانسته اید اندیشه کنید، و ذهن پیشرو تاریخی با دانایی قرن 21 را داشته باشید، که آن دروغ ها را تحلیل کرده و به تاریخ و فرهنگ یادگیری بسپارید.
تأثیر دروغ هایی مانند، تاریخ یونان، تاریخ مغول، تاریخ عرب، تاریخ ترک، تاریخ اروپا، در سرگذشت ایران را باید با دید واقعی نگاه کرد، برای این منظور مطالعه و پیگیری وبلاگ های انوش راوید می تواند کمک بزرگی باشد. هر گونه داده دروغ از تاریخ ایران بزرگ باعث اشتباه در برنامه ریزی های کلان شده، و در نهایت صدمات جبران نا پذیری را در پی خواهد داشت. وظیفه تاریخ دان تنها ذکر داستان های گذشته نیست، کار سنگین او اتصال گذشته و آینده است، این اتصال به تنهایی توسط یک یا چند نفر امکان ندارد، بلکه باید در سازمان های قرن21 انجام شود. تاریخ زیر بنای اصلی آینده نگری است، و اگر تاریخ دانی قبل از مطالعه وبلاگ های، جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران، کارگاه فکر سازی، سازمان آینده بینی، در تاریخ و تاریخ اجتماعی اشتباه می کرده، و در باره دروغ ها تحقیق و تحلیل نمی کرد، او ندانسته بود. مانند گفته بسیاری که در نظر های وبلاگ نوشته اند، که چرا با اینکه ناسیونالیست هستم، تا کنون به دروغ بودن ها فکر نکردم، و یا نوشته اند، با این وبلاگ بخود آمدم و تاریخ را با دید دیگری خواهم دید.
مهم ترین و سنگین ترین وظیفه در این قرن به عهده تاریخ گویان است، که باید با سنت گریزی و دانایی قرن 21 داستان های تاریخی را تجزیه و تحلیل نموده، و با دیدی نو و سبک تاریخ نگاری پارسی نگارش کنند. برای این منظور باید در فرصت های مناسب و با حوصله تمام این وبلاگ و لینک های مربوط به مقالات را مطالعه نمایند. افرادی که نمی توانند دروغ ها را دور بریزند، و می خواهند به هر قیمتی شده آنها را حفظ نمایند و باور داشته باشند، بزودی از دانش گرایش های مختلف تاریخی کنار زده خواهند شد. بارها در وبلاگ نوشته ام، که اگر این قبیل افراد درک وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران را ندارند، فوراً خارج شوند، و در جای دیگری گذران وقت کنند. این وبلاگ برای هدر دادن زمان نیست، برای اشخاصی می باشد، که می خواهند جدید و جدید تر اندیشه و کار، تحقیق و تحلیل کنند.
ما برای برداشت دروغها از تاریخ ایران، نباید روی شانس و امداد غیبی حساب باز کنیم، بلکه باید با تحقیق و تحلیل، دانستن واقعیتها و سبک کار، هوش و زرنگی، دشمنان تاریخ و سرگذشت ایران عزیز را شکست دهیم، و درخت تنومند ایران بزرگ را از چنگال دروغ ها رهایی بخشیم. جهان خواران استعماری را نباید دست کم گرفت، آنها همیشه دروغ گفته و دروغ می گویند، می دزدند و غارت می کنند. در ضمن باید توجه داشت، اندک اشخاصی که بخواهند مقابل دمکراسی قرن 21 قرار گیرند، دقیقاً مقابل انبوه جوانان با هوش ایران بزرگ و قاره کهن قرار گرفته، و خود بخود بی معنی می شوند و بزودی پایان می یابند. سئوال مهمی که پیش می آید این است، آن انگشت شمار ناچیز، که با خواندن و یا دیدن این وبلاگ در دروغ های تاریخی پا فشاری دارند، و با کوتوله ای تمام قصد مقابل با وبلاگ برداشت دروغ ها از تاریخ را دارند، چه هستند احمق یا خائن؟