انجمن‌
درود به شما کاربر گرامی
شما عضو انجمن نيستيد! برای دسترسی به تمام امکانات انجمن عضو شويد! عضويت شما در انجمن کمتر از يک دقيقه زمان خواهد برد

پس از عضو شدن، شما می‌توانید در این انجمن فعالیت کنید


مرد خوشبخت 37613094016853234573 مرد خوشبخت 60007724113348378230 مرد خوشبخت 90814888429963826013
انجمن‌
درود به شما کاربر گرامی
شما عضو انجمن نيستيد! برای دسترسی به تمام امکانات انجمن عضو شويد! عضويت شما در انجمن کمتر از يک دقيقه زمان خواهد برد

پس از عضو شدن، شما می‌توانید در این انجمن فعالیت کنید


مرد خوشبخت 37613094016853234573 مرد خوشبخت 60007724113348378230 مرد خوشبخت 90814888429963826013
انجمن‌
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.



 
الرئيسيةمرد خوشبخت Mainأحدث الصورمكتبة الصورجستجوثبت نامورود

 

 مرد خوشبخت

اذهب الى الأسفل 
2 مشترك
نويسندهپيام
Amir_click
ناظر انجمن
ناظر انجمن
Amir_click


شمار پست‌ها : 2058
اعتبار : 191
تاریخ پیوستن : 2012-02-22
سن : 31
ایمیل : Amir_Alone90@yahoo.com
ذكر

مرد خوشبخت Empty
پستعنوان: مرد خوشبخت   مرد خوشبخت Icon_minitime22/2/2012, 12:51

مرد خوشبخت Zialpelhsf_4

پادشاهی پس از اینکه بیمار شد گفت: "نصف قلمرو پادشاهی‌ام را به کسی می‌دهم که بتواند مرا معالجه کند".

تمام آدم‌های دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد، اما هیچ یک ندانست.

تنها یکی از مردان دانا گفت: "فکر کنم می‌توانم شاه را معالجه کنم. اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید، پیراهنش را بردارید و تن شاه کنید، شاه معالجه می شود".

شاه پیک‌هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد....

آنها در سرتاسر مملکت سفر کردند ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند. حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا راضی باشد.

آن که ثروت داشت، بیمار بود. آن که سالم بود در فقر دست و پا میزد، یا اگر سالم و ثروتمند بود زن و زندگی بدی داشت. یا اگر فرزندی داشت، فرزندانش بد بودند. خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند.

آخرهای یک شب، پسر شاه از کنار کلبه‌ای محقر و فقیرانه رد میشد که شنید یک نفر دارد چیزهایی می‌گوید. "شکر خدا که کارم را تمام کرده‌ام. سیر و پر غذا خورده‌ام و می‌توانم دراز بکشم و بخوابم! چه چیز دیگری می‌توانم بخواهم؟"

پسر شاه خوشحال شد و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند و پیش شاه بیاورند و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند.

پیک‌ها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند، اما مرد خوشبخت آن قدر فقیر بود که پیراهن نداشت!
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
kamyab
مدیر بخش ادبی
مدیر بخش ادبی
kamyab


شمار پست‌ها : 1379
اعتبار : 266
تاریخ پیوستن : 2012-02-04
سن : 34
ایمیل : kamyabsecret@yahoo.com
ذكر

مرد خوشبخت Empty
پستعنوان: خوشبختی   مرد خوشبخت Icon_minitime24/2/2012, 09:33

خیلی جالب بود امیر خان
واقعا خوشبختی همینه ..
نمی دونم چرا ما ها فکر می کنیم خوشبختی شاخ و دم داره
همه آدما به اندازه خودشون خوشبختن ..
اگه غیر این باشه باید به عدل خدا شک کرد !!!!!
موفق باشی
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
مرد خوشبخت
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1
 مواضيع مماثلة
-
» طوطی های خوشبخت !!
» تصاویری از پشتکار و موفقیت یک زوج خوشبخت

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
انجمن‌ :: مطالب گوناگون :: ادبیات :: داستان-
پرش به: